حدود پانزده دقیقه به جلسه مانده بود و باید زودتر به دفتر میرسیدم. مثل همیشه در پارک نزدیک شرکت، سنگفرشها را نادیده گرفتم و همینطور بیملاحظه از وسط چمن رد شدم.
البته دیگر هیچ چمنی در مسیری که من عبور میکردم باقی نمانده بود. انگار آدمهای عجول و بیملاحظهای مثل من آنقدر تعدادشان زیاد هست که زودتر رسیدن از هر چیزی برایشان مهمتر باشد. در واقع، ما ناخودآگاه مسیر متفاوتی را برای خودمان ایجاد کرده بودیم که با آنچه طراح از قبل پیش رویمان گذاشته بود، تفاوت داشت.
شاید بپرسید که ربط داستان من به تجربه کاربری چیست؟
راستش را بخواهید، من هنگام عبور از آن مسیر زیبا راحت نبودم و ترجیح میدادم مسیر دیگری را جایگزین کنم! این یعنی طراحی ظاهری اگرچه زیبا بود، اما تجربهی راحتی را برای من ایجاد نمیکرد، در نتیجه، یک جای طراحی تجربه کاربری ایراد داشت!
احتمالاً طراح پارک با خودش هزار و یک فلسفه بافته که مسیرهای پیچ در پیچ و زیبایی خلق کند، اما در نهایت، منِ شهروند – بخوانید کاربر – اولویت اصلیام زودتر یا راحتتر رسیدن به مقصد است. البته این بدان معنا نیست که زیبایی را نادیده بگیریم! چراکه مخاطب در ناخودآگاه خود زیبایی را درک میکند و رابط کاربری یا همان User Interface هم برایش مهم است.
خب از روایتگری بگذریم و کمی وارد تعریفهای حرفهایتر شویم. اگر میخواهید بعد از خواندن این مطلب برای بقیه توضیح دهید که واقعاً تجربه کاربری چیست؟ به چه درد ما میخورد و طراح UX چه کارهایی باید بکند،با ادامه این مطلب همراه شوید.
تجربه کاربری یا UX چیست؟
سازمان جهانی استاندارد (ایزو) تجربه کاربری را اینگونه تعریف میکند:
«تجربهی کاربری (User Experience) به اختصار UX، شامل رفتارها، نگرشها و احساسات یک کاربر درباره استفاده از یک محصول، سامانه یا سرویس خاص است. یعنی در تعامل انسان و رایانه، جنبههای کاربردی و تجربههای ارزشمند و معناداری برای کاربر وجود دارد که به صورت عاطفی بر او اثر میگذارد و احساسش را تغییر میدهد.
کمی پیچیده بود، نه!؟
پس بیاید کمی سادهتر به این تعریف از تجربه کاربری برسیم:
اصطلاح تجربه کاربری را اولین بار، دان نورمن در دهه ۸۰ استفاده کرد، ولی مفهوم آن، مدت زیادی قبل از آن هم وجود داشتهاست. قرنهاست که انسانها به دنبال بهینهسازی محیط اطراف خود برای حداکثر راحتی کاربر هستند. حتی از زمان انسانها اولیه، همه به دنبال تجربه کاربری بهتر بودهاند و گرنه تا الان این همه اختراع برای راحتی بشر به وجود نمیآمد.
بدون اغراق میتوان گفت، مهمترین اصل در ساخت تجربه کاربری خوب، فراهم آوردن بهترین راه حل، بدون هرگونه پیچیدگی یا دشواری، پیش روی کاربر است. پس از این اصل، رعایت سادگی و ظرافت در آنچه به کاربر ارائه میدهیم، از اهمیت بالایی در افزایش کیفیت تجربه کاربری برخوردار است.
البته فقط استفاده آسان از محصول ملاک نیست. محصولاتی مثل آیفون که UX فوقالعادهای دارند، نه تنها به قابلیت استفاده و کاربرد راحت آن توجه دارند، بلکه بر جنبههای دیگری مثل لذت، کارایی و سرگرمی هم تمرکز میکنند.
این روزها بازار UX در دنیای نرمافزاز و وبسایتها و بازیها حسابی داغ و پر رقیب است؛ چون همه میدانند که کاربران بیشتر وقت خود را در دنیای مجازی میگذرانند. خب قاعدتاً هرجا کاربر باشد، تجربه کاربری هم هست. البته، UX فقط به دنیای اینترنت و نرمافزاری محدود نمیشود؛ اما در دنیای دیجیتال، توجه به UX اهمیت خیلی بیشتری پیدا میکند؛ به دلیل اینکه کاربر، به سرعت میتواند یک جایگزین برای سایت و نرمافزار شما پیدا کند.
مثلاً وقتی یک خودکار میخرید و بعداً میفهمید موقع نوشتن با آن راحت نیستید، شاید همان لحظه عوضش نکنید (البته من خودم همان لحظه عوضش میکنم، شما را نمیدانم). اما اگر یک سایت را باز کنم که ظاهری شلوغ و پلوغ داشته باشد، یا بخواهد من را به خاطر سرعت پایینش معطل کند، سریع میروم سراغ سایت بعدی!
یک شرکت برای اینکه حواسش به تمامی این اتفاقها باشد که این احساسهای ناخوشایند در مشتری ایجاد نشود، نیاز به یک متخصص UX دارد. در بخش بعد قرار است راجع به کار یک طراح UX حرف بزنیم.
طراح UX دقیقاً چه میکند؟
قبل از توضیح کار طراح UX، ابتدا باید بدانیم اصلاً هدف طراحی UX چیست؟
حتما بخوانید: الگوریتم کبوتر گوگل چیست و چه تاثیری روی رتبه سایت شما دارد؟
هدف طراحی UX این است که تجربیات دلخواه، آسان، کارآمد و مناسب در همه زمینههای یک محصول ایجاد کند. از انتخاب و فرآیند خرید گرفته تا استفاده از آن توسط کاربر.
خب، حالا یک نفر باید باشد تا همه عناصری که این تجربهها را ایجاد میکند، آنالیز کند. این فرد باید تحلیل کند که این محصول یا خدمت، در تمام مراحل، چه احساسی در کاربر ایجاد میکند؟ آیا چیزهایی که کاربر میخواسته، برایش فراهم شده یا نه؟ و اینکه چقدر استفاده از آن آسان است.